حضرت پیامبر (ص) به علی فرمود :
من در نبوت بر تو
برتری دارم بخاطر اینکه نبوت به من ختم میشود و تو در هفت چیز بر دیگر مردم برتری
داری و کسی از میان قریش هم نمیتواند در آن خصلتها با تو به رقابت برخواسته و
مجادله کند.
تو اولین فرد در
ایمان، و وفادارترینشان در تعهدات الهی، استوارتر از همه در قیام به امر خدا،
درستکارتر از آنان در برقراری مساوات، عادلتر از همه در بین مردم، دارای روشنترین
دید در حل مسائل و اختلافات و دارای بزرگترین امتیاز در پیشگاه خداوند در روز قیامت
هستی.
روزی علی "علیه السلام" همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در یکی
از راههای مدینه عبور می کردند ناگاه مردی بلند قامت و چهارشانه... جلو
آمد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سلام کرد و احترام شایانی نمود
سپس رو به علی "علیه السلام" کرد و گفت: سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو
ای خلیفه چهارم، آنگاه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رو کرد و
گفت: آیا این گونه نیست که گفتم؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
فرمود: آری چنین است. آن شخص ناشناس از آنجا رفت علی "علیه السلام" از
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: این چه لقبی بود که این مرد
ناشناس به من داد و تو هم آن را تصدیق کردی، من خلیفه ام چهارم هستم؟
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: حمد و سپاس خدا را، همانگونه که
او گفت تو خلیفه چهارم هستی زیرا اولین خلیفه آدم "علیه السلام" است. [
بقره/ 30] و دومین خلیفه داود "علیه السلام" است. [ ص/ 26] و سومین خلیفه
هارون برادر موسی "علیه السلام"است که خلیفه موسی شد [ اعراف/ 142] و
خداوند در "آیه 3 سوره توبه" می فرماید:
و این اعلامی است از طرف خدا و رسولش بر عموم مردم در روز حج اکبر "عید قربان" که خداوند و پیامبرش از مشرکان بی زار است.
ای علی ابلاغ کننده برائت از مشرکان از جانب خدا و رسولش تو هستی و
تو وصی و وزیر من می باشی و دین مرا ادا می کنی... پس تو چهارمین خلیفه می
باشی چنانکه آن شخص با این عنوان بر تو سلام کرد آیا می دانی او چه کسی
بود؟
او برادرت خضر "علیه السلام" بود. [ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 9]
شاید تجربه کرده باشید، اگر سگى گرسنه رو به شما آورد و همراهتان نان یا گوشت باشد، آیا به گفتن چخ، رد مىشود؟! چوب هم بلند کنى فایده ندارد، او گرسنه است و چشمش به غذا است، چوبش هم بزنند فایده ندارد و دست بردار نیست. اما اگر هیچ همراه نداشته باشى، با آن شامه قوى که دارد چون مىفهمد چیزى ندارى تا گفتى چخ فوراً مىرود.
دل شما نیز مورد نظر شیطان است، نگاهى به دل مىکند، اگر آذوقه او مانند حب مال و زر و زیور و شهرت و مقام و حسادت و بخل و... در آن باشد مىبیند بهبه! چه جاى خوبى براى او ست، همانجا متمرکز مىشود، اگر صدهزار بار هم «اعوذبالله من الشیطان الرجیم» بگویى به این چخها رد نمىشود، چون این دشمن خیلى سرسخت است. «إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ» بلى اگر طعمهاش را دور کردى، آنگاه مىبیند وسیله ماندن ندارد، و با یک استعاذه فرار مىکند.
بى قرار توام و در دل تنگم گله هاست
اما بىتاب شدن، عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رُخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستى و بین من و تو، فاصلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقى دارد؟
بال وقتى قفس پر زدن چلچلههاست
بى تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهرى که به روى گسل زلزلههاست
باز مىپرسمت از مسئله دورى و عشق
و ظهور تو جواب همه مسئلههاست