خداوند، شخص لعنت کننده دشنام دهنده، طعنه زنِ به مؤمنان، بد زبانِ ناسزاگوی و گدایِ سِمِج را دشمنمی دارد . [امام باقر علیه السلام]


ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/6/29:: 6:11 صبح

 

 

وَ قَد سُئلَ اَینَ اللّهُ ؟! قالَ رَسولُ اللهِ: عِندَ المُنکَسِرَةِ قُلُوبُهُم.                                                                      میزان الحکمه، ج 3، ص 1156، ح 3820.

فکر می‏کنی خدا واقعاً کجاست؟! آن دورها، توی آسمان های دورِ دور؟! یا همین نزدیکی ها، همین دور و برها؟!

آن روزگار هم کسی به دنبال خدا می گشت، آمد نزد پیامبر(ص) و پرسید؛ یا رسول الله، خدا کجاست؟ پیامبر(ص) فرمودند: «خدا نزد شکسته دلان است». خوشا به حالت که خدا میهمان دل تو شده است.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/6/27:: 11:27 صبح

ارزش سوره قدر

روایت است که هیچ مؤمنِ روزه‏دار، سوره «اِناّ اَنْزَلْناهُ» را در سحرها و موقع افطار نمى‏خواند، مگر این که ما بین افطار و سحر، مانند کسى است که در راه خدا به خون خودش غلطیده باشد.(1)

 

2. بوی خوش دهان روزه دار(2)

از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:

«اوحی الله تبارک و تعالی الی موسی‏(ع): ما یمنعک من مناجاتی؟ قال: یا ربّ اُجلّک عن المناجات فم الصائم فأوحی الله عزّوجلّ إلیه یا موسی لَخَلوف فم الصائم أطیب عندی من ریح المسک»   (3)

خداوند به حضرت موسی وحی فرستاد، که چرا با من مناجات نمی‏کنی؟ عرض کرد: خدایا روزه‏دارم و در حال روزه، دهان خیلی معطر نیست. خداوند فرمود: ای موسی! بوی دهان روزه دار پیش من از مشک خوشبوتر است.

انسان مگر نمی خواهد در آن عالم مُطیّب و معطّر باشد، آنجا که دیگر سخن از آهو و نافه آهو نیست که عطری داشته باشد. آنجا روزه است که انسان را معطّر می کند. باطن روزه به صورت عطر ظهور می کند، آن هم در سطح بدن و اما مافوق آن را خدای سبحان می داند که چیست.

از امام صادق(ع) نقل شده که، اگر کسی در روز گرمی روزه بگیرد و تشنه شود، خدای سبحان هزار فرشته را موکّل می کند تا چهره او را مسح کنند و تا هنگام افطار به او بشارت دهند و هنگام افطار خداوند(عزوجل) می فرماید: «ما أطیب ریحُک و روحک! یا ملائکتی أشهِدوا أنّی غفرت له»(4) عجب معطری و چه بوی خوبی داری! فرشتگان من شاهد باشید که من او را آمرزیدم.

باطن روزه انسان را به آنجا می رساند که مخاطب خدا قرار می گیرد، اگر تا کنون می گفت «یا الله» از آن به بعد، خداوند می فرماید: «یا عبدی». اگر خداوند سبحان چیزی را به عظمت بستاید، دیگر نمی شود آن را به نافه آهو تشبیه کرد. «فانّ المسک بعضُ دم الغزال» مشک، که بعضی از خون غزال است، با عطری که خدای سبحان از آن تعریف می کند قابل قیاس نیست.

 

1) المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

2) برگرفته از کتاب حکمت عبادات، آیت الله جوادی آملی، صفحه 105-106.

3) روضة المتقین، ج 3، ص 229.

4) همان

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/6/4:: 4:52 عصر

 

تن‌های تنها

اوایل همه‌مثل هم بودیم؛ با هم حرف می‌زدیم؛ با هم می‌خندیدیم؛ با هم گریه می‌کردیم و همه زندگی‌مان با هم بود.

کمی بعد، چند نفر از ما جدا شدند؛ تنها شدند و ناگهان تنهایی می‌خندیدند؛ تنهایی حرف می‌زدند؛ تنهایی حالشان گرفته می‌شد و تنهای تنها بودند.

کمی که بیشتر گذشت، چند نفر دیگرمان رفتند و با خودشان حرف می‌زدند؛ با خودشان می‌خندیدند، با خودشان تنها می‌دیدند و با خودشان تنها می‌شنیدند ... کم‌کم همه رفتند و حالا من تنها شده‌ام؛ تنها راه می‌روم؛ تنها نگاه می‌کنم؛ تنها نمی‌خندم؛ گریه نمی‌کنم؛ زندگی نمی‌کنم و فقط نگاه می‌کنم و به این تن‌های تنها که دنبال قافله تنهایان به یک راه می‌روند، همه دنباله‌رو شده‌اند ولی به تنهایی.

حالا من تنها شده‌ام؛ باید همراهم را به دستم بچسبانم و دستم را به گوشم و تنها حرف بزنم؛ تنها بخندم؛ تنها گریه کنم و تنهای تنها، زندگی کنم.


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/5/18:: 11:57 عصر

 

 

 

ملاقات با خدا

مَن زارَه أَخاهُ فی بَیتِهِ قالَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ اَنتَ ضَیفی وَ زائری، عَلَیَّ قِراکَ وَ قَد اَوجَبتُ لَکَ الجَنَّةَ بِحبِکَ إِیاهُ.

                                                                                                                                                     میزان الحکمه، ج 5، ص 2276، ح 7928.

شرح حدیث:

فکر کن وقت ملاقات با خدا گرفته ای! و دوست داری با خدا ملاقات کنی! در عمرت چند بار از این خاطره شیرین یاد می کنی و هر بار با چه حرارتی از آن ملاقات سخن می گویی؟ شوخی نکردم،

 تو واقعاً می توانی میهمان خدا باشی، باور نمی کنی؟! پیامبر(ص) فرمودند:

«هر کس به دیدار برادرش برود خداوند می فرماید: تو میهمان و زائر من هستی، پذیرایی تو بر عهده من است و به پاس محبت به برادرت بهشت را بر تو واجب کردم.»

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/5/15:: 7:38 صبح

 

 

 

«یا رب الحسین»

یکی از دوستان درخواست مطلبی در مورد نماز جماعت داشتند دیدم امروز بهترین فرصت برای این کار است با کوتاهترین بیان آنهم از زبان بهترین انسان...؟

امروز روز میلاد امام حسین علیه السلام است امامی که همه او را دوست داریم و به او عشق می ورزیم..!

 پس از او مگوئیم و راه از او می­جوئیم...

این قطعه از تاریخ کربلا  با بیان های مختلف بارها و بارها در کتب مختلف بویژه مقاتل بیان شده است:

آن موقع که شمشیرهای دشمن از هر طرف از غلاف کشیده شده و تیرها مثل قطرات باران او را هدف قرار داده و از سوی دیگر تشنگی و داغ عزیزان بر او فشار می‌آورد و گریه و شیون زنان و کودکان دل سوخته حرم پیامبر دلش را می‌آزرد. همانند پدرش علی در لیلة‌ُ الحریر و میدان نبرد صفّین در گیراگیر خون و آتش جنگ و در شرایط بحرانی و بسیار خطرناک با یاران خود به نماز جماعت ایستاد و با این نماز عارفانه و عاشقانه خویش از سرزمین گرم و سوزان نینوا به همگان پیام اقامه نماز دراوّلین وقت آن‌، آن هم به جماعت داد.

 

                                                         

 

نیازی به توضیح نیست راه روشن است و وظیفه معلوم.!

انشاءالله خداوند توفیق عمل و شیعه واقعی بودن را به همه عنایت کند.

یا علی


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/5/10:: 6:47 صبح

 

 

 

  جهاد اکبر

دشمنان ناشناخته، پنهان، نقابزده، چند چهره، دوست نما فراوانند. گاهی هم، «خود»، دشمن خودیم و نمی دانیم!
دشمن، همیشه آن سوی کانالها ومیدانهای مین و سیمهای خاردار نیست،
گاهی درونِ دل است، خانه زاد است، خودی است، نهفته در سینه، خفته در دل و پنهان شده در قلب و ذهن است.
گاهی القاءات نفسانی، وسوسه
های شیطانی، شبههها، دو دلیها، تردیدهاست. نیز، «تیر» و «ترکش» است که از پای در می آورد و انسان صالح و سالک را از «رده عمل» خارج می کند.

 

                                                         


دشمن، همیشه پشت خاکریزها نیست، بلکه پنهان شده در پشت «نیّت»ها و «منیّت»ها و انگیزههای ناخالص و هدف های مادّی است.
پیش از آنکه حریف آشکار را خاک کنی، پشتِ «نفس» را به خاک برسان!
پیش از آنکه در جبهة بیرونی، دشمن مسلّح را به اسارت بگیری، از اسارت هوای نفس و تمنّیات دل، آزاد شو!
پیش از آنکه از خاکریز جبهه عبور کنی، از خاکریز «خود» بگذر و خط شکنی را در درون خویش آغاز کن.
رسیدن به خلوص و اخلاص و خودسازی، معبر
های سخت و گردنههای صعب العبور دارد، که شجاعتی افزون و اراده و همّتی والاتر و بصیرتی فراوان می طلبد.
قطرة اشک و باران گریه، شعله
های دوزخ را فرو می نشاند،
باید از خداوند، «دیده
های بارانی» طلب کرد.

جواد محدثی

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/5/5:: 10:55 عصر

 

 

 

 

 

 

 

انسانها از جهت دین و دیندارى به دو دسته تقسیم مى‏شوند:

الف) دیندار 

  ب) بى دین

دسته اوّل خود به دو قسم تقسیم مى‏گردند:

1-    دیندار ثابت و پایدار:  اینان کسانى هستند که دین و شریعت به قلب و جان آنها رسوخ نموده و در آن مستقر شده است.

2-   دیندار موقّتى و متزلزل:  این دسته کسانى هستند که دین و ایمان به درون قلبشان نفوذ ننموده و یا به صورت نور ضعیفى از آن به درونشان سرایت نموده است، یعنى این دسته کسانى‏اند که دین و ایمان به صورت عاریتى در آنان وجود دارد.

براى تشخیص دیندار واقعى از غیر واقعى، باید دید که در هنگام بحرانها و سختیها چه مى‏کند. در هنگامى که ماندن در دین؛ جان، مال، آبرو، فرزند و خانواده را به مخاطره مى‏اندازد، چگونه رفتار مى‏کند؟ آیا متعلّقات دنیایى را بر دین خود مقدّم مى‏شمارد، یا آنها را فداى دین خود مى‏کند؟ اگر آنها را فداى دین خود کرد پس در زمره دینداران واقعى قرار دارد و گر نه، دیندار واقعى نبوده و جاى او در گروه دینداران غیر واقعى مى‏باشد.

خداوند متعال در رابطه با دینداران غیر واقعى مى‏فرماید:

1- «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَاِنْ اَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَاَنَّ بِهِ وَ اِنْ اَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الاخِرَةَ  ذلِکَ هُوَ الْخُسرانُ الْمُبِینُ؛ بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‏پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است)؛ همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مى‏کنند؛ اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مى‏شوند (و به کفر رومى‏آورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست داده‏اند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است»! (حج / 11).

از امام حسین‏علیه السلام نقل شده است که ایشان وقتى کاروانش به سرزمین کربلا رسید در رابطه با دیندارى فرمود:

«اِنَّ النَّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینَ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قلَّ الدَّیَّانُونَ؛

مردم برده‏هاى دنیا هستند و دین بازیچه (لق لقه) زبانشان مى‏باشد، حمایت و پشتیبانى از دین تا آنجا است که زندگیشان در رفاه باشد، امّا آنگاه که در بوته امتحان قرار گیرند دینداران کم خواهند بود».                 

 بحار، ج 78، ص 117 - ج 44، ص 383.

 

براستی من و تو کجائیم و جزو کدام گروه...؟؟؟!!!

 

 

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/4/31:: 6:42 صبح


نصایحی از آیت الله بهجت:

118. خدا کند گرمی باطنی و اُنس باطنی به قرآن و دین و مقدمات و لوازم دینداری داشته باشیم و کتاب و عترت، ما را کافی باشد، تا حقّانیّت دین نزد ما یقینی گردد. [در محضر بهجت:1/10]
119. برخی از مقربین، از شوق لقای بهشت مرده اند؛ زیرا شنیدن آیات رحمت و نعمت و یا عذاب و نقمت، در انسان موحّد تکویناً اثر می گذارد... [در محضر بهجت:1/11]
120. خدا می داند که صاحبان مقامات معنوی در اوقات خلوت و مناجات، چه حالی دارند؛ و خاموشی فکر، چگونه آنها را در اثر مشاهد? انوار الهی می سوزاند ولو در مدت کوتاه! [در محضر بهجت:1/11]
121. در اطاعت اوامر الهی و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن، امر دایر است بین این که: با کسی که حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحّت و مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت... به دست او است مجالست کنیم، یا با کسی که هیچ ندارد؟[در محضر بهجت:1/13]
122. ما در عزم به طاعت، عازم به رفاقت و دوستی و همنشینی با غنیّ قادر و دانای کریم هستیم؛ و در عزم بر معصیت، عازم به رفاقت و همنشینی با فقیر عاجز جاهل و لئیم. [در محضر بهجت:1/13]
123. برای تسهیل طاعت، و اجتناب از معصیت، راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که: طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزّت ها است. و معصیت، عبارت است از محرومیّت و ناخوشی و نداری و ذلّت... [در محضر بهجت:1/14]
124. حزن، دعا و توسل، با تسلیم و رضا به قضای الهی منافات ندارد. [در محضر بهجت:1/21]
125. اگر کسی اهلیّت داشته باشد یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلّمش خواهند بود! [در محضر بهجت:1/22]
126. ائم? ما (علیهم السلام) به ما یاد داده اند که: به یقینیّات عمل کنیم و هر جا یقین نداشتیم، توقّف و احتیاط نماییم. [در محضر بهجت:1/23]
127. خوب است که انسان اسم خود را در هر کار خیر بنویسد و خود را شریک گرداند؛ زیرا فردای قیامت معلوم نیست کدام قبول و کدام ردّ می شود! [در محضر بهجت:1/28]
128. انسان باید در کار خیر و نحو? انجام آن فکر کند و فکرش موجب ابتکاری باشد که برای رسیدن به هدف، مفید باشد. [در محضر بهجت:1/28]
129. انسان چه قدر به مرگ نزدیک است و در عین حال، چه قدر آن را دور می پندار و از آن غافل است! [در محضر بهجت:1/28]
130. هر شب، در عوالمی از بزرخ می رویم که هیچ اختیارش دست ما نیست... با این همه، این گونه از مرگ غافل هستیم! [در محضر بهجت:1/29]


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/4/24:: 11:31 عصر

 

دقیقه 90

عرصه زندگى بى شباهت‏به بازى فوتبال نیست! با این تفاوت که پهنه زندگى بسیار وسیع‏تر و گسترده‏تر است . نقطه شروع بازى زندگى «سن بلوغ‏» است و تا پایان بازى، فرصت‏هاى مغتنم بسیار وجود دارد . استفاده بهینه از این فرصت‏ها به موفقیت مى‏انجامد و بر عکس، سهل انگارى و بى توجهى موجب «باخت‏» مى‏شود . . . .

در این گستره بزرگ، گاه آن قدر جلو مى‏روى که در «آفساید» قرار مى‏گیرى و تو را باز مى‏گردانند . گاه «خطا» مى‏کنى . داور گیتى، بسته به نوع خطا، «آوانتاژ» مى‏دهد;  «اخطار» مى‏کند و اگر تکرار شد، با «کارت زرد» گوشمالى‏ات مى‏دهد! و اگر همچنان خطاى عمدى ادامه یافت، با «کارت قرمز» از دور خارج مى‏شوى! . . .

مربى نیز در پیروزى‏ات نقشى به سزا دارد . اگر به گفته‏ها و تجربیاتش توجه و عمل کنى، با سعى و تلاش، حتما «کاپ‏» موفقیت را در آغوش خواهى کشید .

گاه برایت فرصتى پیش مى‏آید، از زاویه «کرنر» به هدف مى‏نگرى و با ایجاد موقعیت و «توپ سازى‏»،  براى خود و یارانت مثمر ثمر مى‏شوى.  گاه از حریف «پنالتى‏» مى‏گیرى و «تماشاچیان‏» زندگى را به تحسین و «تشویق‏» وا مى‏دارى; و چه بسا همین فرصت‏ها موجب دستیابى به «گل‏» مى‏شود و یا بر عکس،

 با یک لحظه غفلت، به «ضد حمله‏» تبدیل شده، همه چیز به نفع حریف رقم مى‏خورد . . . .

آنچه مهم است استفاده صحیح از تمام لحظه‏ها،

عوض کردن «تاکتیک‏» در صورت باز نشدن «خط دفاع‏» حریف و تسلیم نشدن در برابر «جنگ روانى‏» بازیکنان و تماشاگران است .

گاه بازى زندگى به «وقت اضافه‏» کشیده مى‏شود تا مافات جبران گردد . اگر در وقت اضافه «گل طلایى‏» زدى، محبوب داخل و خارج زمینى; همه دوستت دارند و به تو افتخار مى‏کنند.

البته باید بکوشى در «وقت قانونى‏» عمر کار مثبتى انجام دهى . نباید منتظر وقت اضافه بود! از کجا معلوم... ؟ !

شاید براى من و تو هرگز وقت اضافه و تلف شده منظور نکرده باشند و داور گیتى «سوت پایان‏» بازى را به صدا درآورد.

 

امیدوارم در « 90 دقیقه » زندگیتان سربلند از زمین خارج شوید . . . .

مولا علی علیه السلام و اهلبیت عصمت و طهارت یارتان

  


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/4/19:: 5:13 عصر

در مسیر خطا؟!!

کسی اگر سوار قوی ترین و سریع ترین ماشین شود، اما عوضی برود، یک ساعت که این آدم خطا برود، دویست کیلومتر اشتباه رفته است. یک دوچرخه سوار اگر اشتباه بکند در یک ساعت پنج ، شش کیلومتر عوضی می رود. یک هواپیما اگر یک ساعت عوضی برود چقدر عوضی رفته؟هفتصد کیلومتر ، هزار کیلومتر.

علم و قدرت انسان هر چه بیشتر بشود، وقتی انسان در حال خطا و در مسیر انحرافی باشد، خطا ی او بیشتر است.

مثل ها و پند ها ، ج 4 ، ص 88

 

 


کلمات کلیدی :

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >