مــا کجـــا وصــل رخ یــــار کجـــا دست کوتـاه کجــا طرّه دلـدار کجا
کی رسد دامن پاکیزه آن دوست به دست خاک تاریک کجـا مطلع انــوار کجا
نـاز چشـمت مگرم مست به سوی تو کشد ورنه این خسته کجا دولت دیدارکجا
بــاد بوئـی مگــر از محفلــت آرد ورنـه مرغ پربسته کجـا صحنه گلـزار کجا
یک سر موی از این خـاک فراتـر نشدیـم پر زدن بر سر افلاک ملـک وار کجا
بت پرستم من و بت سازم و ازخود خجلم من کجا شعله طور و شب اسرار کجا
پاکبـازان زخود رستـه رسیدند به دوست من آلـوده کجــا همـدمی یـار کجا
مــا کجـــا وصــل رخ یــــار کجـــا دست کوتـاه کجــا طرّه دلـدار کجا
کی رسد دامن پاکیزه آن دوست به دست خاک تاریک کجـا مطلع انــوار کجا
نـاز چشـمت مگرم مست به سوی تو کشد ورنه این خسته کجا دولت دیدارکجا
بــاد بوئـی مگــر از محفلــت آرد ورنـه مرغ پربسته کجـا صحنه گلـزار کجا
یک سر موی از این خـاک فراتـر نشدیـم پر زدن بر سر افلاک ملـک وار کجا
بت پرستم من و بت سازم و ازخود خجلم من کجا شعله طور و شب اسرار کجا
پاکبـازان زخود رستـه رسیدند به دوست من آلـوده کجــا همـدمی یـار کجا
خطر عشق مجازى
امام علی علیهالسلام: مـَنْ عـَشِقَ شَیْئاً اَعْشى بَصَرَهُ وَ اَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْنٍ غَیْرِ صَحیحَةٍ وَ یَسْمَعُ بِاُذُنٍ غَیْرِ سَمیعَةٍ.
آن کس که به چیزى عشق ورزد، آن عشق، چشم او را کور و قلبش را بیمار مىکند. چنین فردى با چشم ناسالم مىنگرد و با گوش ناشنوا مىشنود.
نهج البلاغه،ح 108، ص 330
به خدا عشق مرا خسته و خونین دل ساخت
راه دل را زد و از یــاد خـدا غافـل ساخت
....؟؟؟؟!!!!
عشق به انسان دیگر چه حکمى دارد و آیا این عشق مىتواند راه رسیدن به عشقحقیقى باشد؟
آدمى موجودى است شیفته محبت کردن و محبت دیدن. البته به مقتضاى سن، روزى به سینه مادر عشق مىورزد و روزى به اسباب بازى و روز دیگر به هنر و.... در حقیقت به هر مقدار که رشد عقلانى و روانى فرد کامل گردد، عشق ورزى او نیز متحول شده و به فراز بالاترى صعود خواهد کرد، البته این تمایل در همه افراد یکسان نیست برخى در همان سطح ابتدایى باقى مىمانند و برخى نیز صعود را ادامه مىدهند.
برخى نیز خسته دل در تمناى محبتى عمیقند و تا آن را در نیابند آرام نمىشوند.
المجاز قنطرة الحقیقه مجاز پل حقیقت است. دلباختگىهاى گذراى زندگى، پلى است تا آدمى ظرفیت دلباختن به حقیقت هستى را دریابد و آنگاه است که آرام خواهد گرفت: أَلا بِذِکْرِ اَللَّهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ
نظامى گنجوى در پایان ماجراى لیلى و مجنون سخن حکیمانهاى را آورده که در واقع تمام داستان را براى همین نکته سروده است. گوید:
وقتى لیلى در بستر مرگ افتاد وصیتى براى مجنون به مادر خود کرد و گفت:
به او بگو عاشق چیزى باش که جاودان و ماندگار است، نه شیفته و دلباخته کسى چون من که هیچ چیزش در اختیار خود نمىباشد و همواره در معرض مرگ و زوال و دستخوش تحوّل و بىقرارى است.
بنابراین عشق الهى به انسان مسیر الهى مىبخشد و عشق شیطانى فرد را در سبیل شیطان قرار مىدهد. منظور از عشق الهى فقط دوست داشتن خدا نیست، بلکه دوستى خدا و هر کس و هر چیز که خدا دوست دارد. لذا مؤمن از هر عشقى که در مقابل عشق به خدا قرار گیرد، نه در طول آن، مىپرهیزد.
یا خیر حبیب و محبوب
عشق و محبت، مهر و عاطفه، دوستی و دوست داشتن و.....
واژه های زیبا با معانی و مفاهیم بلند وگاهاً متفاوت
سر مطلب در چیست؟!
یکی میگوید عشق و عاشقی بهترین چیز عالم است
دیگری میگوید از عشق و عاشقی متنفرم!!! و....
فقط کافیست که نیم نگاهی به دنیای وب کنی؛ تفاهم، تقابل، تضاد، همه را در مورد این واژه های زیبا مییابی، براستی چرا اینگونه است؟؟ مشکل از واژه هاست یا در متعلق آنها؟
همه میگویند که واژهها بی عیب اند عیب از ماست که در تعیین مصداق اشتباه میکنیم و آن هنگام که به قول خودمان در عشق شکست خوردیم همه تقصیرها را به گردن عشق میاندازیم در حالیکه ما نمیبایست اشتباه کنیم.
به خاطر عشق بیائید تا درست انتخاب کنیم
به دنبال معشوقی باشیم که لیاقت دل دادن داشته باشد و....
**************
وای من عمر عزیزم همه در خواب گذشت
عمر در یاد بتی دلبر و جذاب گذشت عهد شیرین جوانی زکف من بگریخت
خرمی دیگر از این شاخه شاداب گذشت
ای دل شیفته دیگر ز مهت یاد مکن
بیش از این عمر گرانمایه تو بر باد مکن
دیده اندر پی آن دلبر طناز مدوز
سوختم از ستمت اینهمه بیداد مکن
روزی آرام و سبک بیخبر از عشق و امید
بر پر از سینه و غوغا دگر ایجاد مکن
به خدا عشق مرا خسته و خونین دل ساخت
راه دل را زد و از یاد خدا غافل ساخت
پس از این دامن معشوق حقیقی گیرم
تا از آن عشق دل آرا دل و جان افروزم
غیر خورشید دل افروز جمالش ندهم
جای در آینه خاطر عشق اندوزم
چون گل طلعت او هیچ گلی زیبا نیست
خاطری نیست که از عشق رخش شیدا نیست
کمی بیتشر در این مورد فکر کنیم، آخر سرمایه عظیمی است،
آدم میخواهد دلش را به کسی بدهد
باید مواظب باشیم که کسی با دلمان بازی نکند!
کسی که واقعا دوستمان بدارد
و مهمتر اینکه به خاطر خودمان دوستمان بدارد نه برای خودش
و......
حرفهای زیادی است ان شاءالله برای بعد و انشاءالله کسی را پیدا می کنیم که دلمان را به او بدهیم برای همیشه...
الهی مَن ذَا الذِی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَتِکَ فَرامَ مِنک بَدَلا
ای خدای مهربان من کیست که شیرینی و حلاوت محبت و عشق ترا چشیده باشد و باز غیر تو را آرزو کند؟؟!!..
یا حبیب من لا حبیب له