بعضی روزها انقدر سرگرم می شویم تا یادمان می رود که امامی هم هست که حاضر است ...
و.. شاید از یاد برده ایم که هستیم به یمن وجودش ...
اما ... اما بعضی ساعتها هم به یادش هستیم
برایش درددل می کنیم
از خوبی ها
بدی ها
از...
از تنهایی هایمان ...
و کاش لحظه ای بیدار شویم و ببینیم که چه کرده ایم با دل مهربان امام زمانمان
او که در حقمان پدری می کند و ما ...
او که اگر به یاد ما نباشد ، اگر اذن ندهد نمی توانیم خطابش کنیم : یا صاحب الزمان
آقا ... می دانیم ...
بدی هایمان در حق شمارا هم ... همه چیز را نه ... اما می دانیم ...
اما مولا دعایمان کن ، نگذار رهایت کنیم ... دستمان را بگیر ...
سلام بر شمایی که پدر خطاب کردنت برایمان سنگین است اما پدر خطابت می کنیم ...
روزها زود می گذرند و واجباتمان دیر اما ...
نمیدانم وقت را به فکر روزی باشیم یا شمایی که و بِیُمنه رُزِقَ الوَری ... خوانده اندت.
هستیم چون شما هستید و روزی می خوریم به یمن وجود شما ...
اما گفته اند ما به دنبال روزی نمیدویم روزی به دنبال ما ...
کاش وقتمان را بیشتر برایت بگذاریم ، کاش وقت برایت بگذاریم ...
اما.. اما مگر میشود اماممان را از یاد ببریم ... نمی دانیم شاید ، اما خدایا مارا از جاهلان دوران غیبت
قرار مده ، امتحانمان را ...
خدایا چشم داریم بینایمان کن ...
ودعایش کنیم مهربان عالم را ....
انقدر حرف هست که جایی برای نوشتن نیست ...
اما فقط همین که هنوز عهد نشکسته ایم...
با همه لحن خوش آوایی ام
در به در کوچه تنهایی ام
ای دو سه تا کوچه زما دورتر
نغمه تو از همه پر شورتر
کاش که این فاصله را کم کنی
محنت این قافله را کم کنی
کاش که همسایه ما می شدی
کاش که آسایه ما می شدی
هر که به دیدار تو نایل شود
یک شبه حلال مسایل شود
دوش مرا حال خوشی دست داد
سینه ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم آتش گرفت
شعله به دامان سیاوش گرفت
نام تو آرامه جان من است
نامه تو خط امان من است
ای نگه ات خاستگه آفتاب
بر من ظلمت زده یک شب بتاب
پرده برانداز زچشم ترم
تا بتوانم به رخت بنگرم
ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده دیدار ما
خبر آمد. خبری در راه است
سر خوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید . شاید
پرده از چهره گشاید . شاید
مرحوم آغاسی شیعه ترین شاعر
یا علی التماس دعا
حضور غایبانه
یاران مهدی را باید در میان سلاح بردوشان و کفنپوشان و جان بر کفان و مبارزان و سنگرنشینان و خدمتگزاران به این انقلاب، و تقویتکنندگان سپاه دین، و حرمتگزاران به خون و خانواده شهیدان یافت.
نه در ساکتان و بیتفاوتان! و نه در رفاهزدگان و عافیت طلبان.
یا مهدی! کدام «حضور»، چون «غیبتِ» تو، زمان و تاریخ را آکنده است... ؟!
حاضرترین حاضران، به گرد پای «حضور غایبانه»ات نمی رسند.
ای معنیِ حضور در غیبت! ای مفهومِ غیبتِ حاضر، ای مجمعِ غیبت و شهود!
کدام نماز شب است که بی یاد تو بر پاست؟
کدام اشک شوق و سوز دل است که نشان از تو ندارد؟
کدام وصیّت نامه شهید است که خالی از اسم عزیز توست؟
مگر می شود دعای کمیل و توسّلی بی یاد تو سر شود؟
او «وارث» است، وارث دین محمّد و خطّ سرخ شهادت.
او «قائم» است، ایستاده و استوار و پا بر جا، تا جهانی را به قیام حقطلبانه وا دارد.
او «بقیة الله» است، یادگاری از خطّ امامان و ذخیرهای از سوی خدا.
او «منصور» است، یاری خدا و نصرت مؤمنین را پشت سر دارد و بر جباران پیروز خواهد شد.
او «ثائر» است، انقلابی، برانگیخته و برانگیزنده. او«منتقم» است، خونخواه حادثه کربلا و انتقام گیرنده خون شهیدان و خون سیدالشهدا.
او«صاحب الزّمان» و «صاحب الامر» است، او «ولی عصر» است. زمین و زمان، امر و فرمان در اختیار اوست. «حجت الله» است و «خلف صالح». مهدی امّت است. هدایت یافتهای هدایتگر، راه یافتهای راهنما.
هم هادی است، هم مهدی، راهشناسی خبیر و راهبانی مطمئن و راهنمایی دلسوز. سلام بر مهدی، انتظار سبز دورانها، آرمان مجسّم عدالتخواهان، چلچراغ روشن شبستان تاریخ، روشنگر زمین و زمان، مردِ برگزیده اعصار، ذخیره جاویدان الهی و نوید بخش صبح در شب انتظار.
خواهم که مهمانت کنم
در گوشه ای از قلب خویش
آیا قبولش می کنی این کلبه ویرانه را؟؟
گلی دارم که مست از بوی اویم
به غیر از او گلی دیگر نجویم
گل من مرتضی را نور عین است
گل من طالب خون حسین است
گل من اشرف خلق جهان است
گل من مهدی صاحب زمان(عج)است
اگر ظاهر شود از امر یزدان
از این گل میشود عالم گلستان
از گل پر سید عشق چیست؟ گفت از من خوشبو تر
از پروانه پرسید عشق چیست؟ گفت از من زیباتر
از شمع پرسیدعشق چیست؟ گفت از من سوزنده تر
از عشق پرسید تو چیستی؟ گفت نگاهی بیش نیستم
اللهم عجل لولیک الفرج
آقا جانم، فقط همین!
شرمنده ام
شرمنده تو بودم شرمنده تو هستم
یا ارحم الراحمین
ای مهربان ترین مهربانان
...و دیگر هیچ که تو خود آگاهی
مهربانا، مددی مولا
چه روزها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه اشکها به سینهها رسوب شد، نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن!
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه
برای عدهای ولی، چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام
دوباره صبح...، ظهر...، نه ، غروب شد نیامدی
مهربانا:
روى أن اللّه تعالى یقول:عبدى إنک إذا استحیت منى أنسیت الناس عیوبک و بقاع الارض ذنوبک و محوت من الکتاب زلاتک و لا أناقشک الحساب یوم القیامة
خداى تعالى مىفرماید:
بنده من! هرگاه از من شرم کنى، عیبهاى تو را از مردم مى پوشانم، گناهان و لغزشهایت را از نامه عملت محو مىکنم. و در قیامت، هنگام بازجوئى، بر تو سخت نگیرم.