سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پرخوری مایه دوری از خداوند است که به سرپیچی کردنها نیرو می بخشد؛ پس شکمهایتان را پر نکنید که نورحکمت در سینه هایتان خاموش می شود [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]


ارسال شده توسط برعکس بهار در 87/2/29:: 11:30 عصر


بصیرت به معنی دانایی، بینایی، بینایی دل، هوشیاری، زیرکی و یقین است.(1)
نزد اهل معنا، نیرویی نهانی و قوّهای قلبی است که در شناخت حقایق تا عمق وجود و باطن ذات آن رسوخ می کند.
شاه نعمت اللَّه ولی و برخی از اهل معرفت(2) می گویند: »بصیرت قوّه قلبی یا نیرویی باطنی است که به نور قدس روشن گردیده و از پرتو آن، صاحب بصیرت، حقایق و بواطن اشیا را در می یابد. بصیرت به مثابه بَصَر (چشم) است برای نفس«.(3)
میان بَصَر که تأمین کننده نور ظاهری، و بصیرت که آورنده نور باطنی است، تفاوت بسیار است. »نور ظاهری، تنها با بینایی انسان سر و کار دارد. خورشید و ماه و چراغ، بیش از این که فضا را روشن و بینایی انسان را یاری کند، کاری انجام نمیدهد. پس اگر انسانی ناشنوا بود یا در بویایی و لامسه و گویایی خود نقص داشت، با تابش آفتاب و مهتاب و نورهایی از این قبیل، مشکلاتش حل نمیشود. اما نور باطن همه نقصهای (باطنی و معنوی) انسان را برطرف، و تمام دردهای او را، درمان می کند... .
در صورتی که درون کسی را روشن کرد، ساحت جانش چنان نورانی می شود، که هم صحنههای خوبی را در خواب و بیداری می بیند، هم آهنگهای خوبی را می شنود، هم رایحههای دل انگیزی را استشمام میکند و هم لطیفههای فراوانی را لمس می نماید.(4)

تفاوت دیگر:

جهت شفاف تر شدن حقیقت و مفهوم بصیرت به تفاوت دیگر آن با بَصَر اشاره می کنیم. انسان دو چهره یا دوجنبه دارد: چهره ظاهری یا مُلکی و چهره باطنی یا ملکوتی، خداوند برای دیدن ظواهر، بَصَر را به صورت بالفعل به انسان داده، بشر از آغاز تولد به کمک آن هر چه را که در شعاع چشم و منظر او قرار گیرد می بیند. اما برای دیدن باطن و شهود ملکوت، قوه نوری را در نهاد او نهادینه نموده به نام بصیرت، که تا آن »نور استعدادی« از قوه به فعلیت در نیاید، رؤیت باطن و شهود ملکوت، میسر نخواهد بود.
صاحب جامع الاسرار می گوید: معنای سخن خداوند (نور علی نور یهدی اللَّه لنوره من یشاء)،(5) (... و من لم یجعل اللَّه له نوراً فماله من نور)،(6) چیزی جز این نیست که تا نور حق حاصل نیاید و به دل و جان سالک نتابد، بصیرت در او پدید نیاید. نور حق سرمه چشم بصیرت است و تمام تلاش اهل مجاهده برای آن است که مورد عنایت حق قرار گیرند و نور حق بر دل و بر جانشان پرتو افکن گردد.(7)
حافظ شیرازی که می گوید:

گرنور عشق حق به دل و جانت افتد
باللَّه کز آفتاب فلک خوبتر شوی

ناظر به همین نور است. با پرتو افکن شدن نور حق است که سالک از تحیر و تردد می رَهَد و سرانجام به حقیقت می رسد.

راه تحصیل بصیرت :

برای نیل به مقام رفیع بصیرت باید به بازسازی و اصلاح نفس خویش پرداخت.
مجاهده با هوای نفسانی و تهذیب روح از زنگارهای گناه، و لطیف و شفاف ساختن آیینه دل به نور توحید، تنها صراط مستقیمی است که »حجاب« دیدگان دل را میگشاید و آدمی را در معرض الهامات غیبی و مقام کشف و شهود قرار میدهد.
1- توبه:
اولین گام برای تهذیب نفس و تحصیل بصیرت است. توبه از تقصیرات و گناهان، بلکه از کوتاهیها و جبران حق اللَّه و حق النّاسی است.
2- ذکر خدا:
ذکر زبانی، قلبی و عملی، موجب بصیرت می گردد. امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: »مَنْ ذکر اللَّه استبصر؛(8) هر کسی به یاد خدا باشد، بینایی و بصیرت یابد«.
3- هم نشینی با علما:
مجالست با علما که موجب بصیرت و بینایی است. علی(ع) می فرماید: »جاور العلماء تستبصر؛(9) با دانایان بنشین تا آگاهی یابی«.
4- خرد ورزی:
کسی که هر خبر یا مطلبی را می شنود، فوراً نمیپذیرد، بلکه پیرامون آن می اندیشد و آن را از صافی عقل و اندیشهاش می گذراند، بصیرت و بینایی می یابد، چنان که آینده نگری و به کارگیری خرد در فرجام امور باعث بصیرت و بینایی می گردد.(10)
5- زهد:
زهد و عدم دلبستگی به دنیا، از اموری است که باعث بصیرت می گردد.(11)
6- ارتباط با خدا:
ازدیاد معرفت به خدا، انس با قرآن و معانی و معارف آن، توسل به ائمه(ع) و مناجات با خدا در خلوت مخصوصاً نماز شب از اموری هستند که موجب بصیرت و بینایی و برخورداری از الهامات غیبی می شود.

درجات و مراتب بصیرت:

بصیرت باطنی و بینایی دل، درجات و مراتبی دارد. اوج آن مرتبهای است که ائمه(ع) دارند.
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: »لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛ اگر همه پردهها فرو افتد، چیزی بر یقین من افزوده نمیشود«.(12)
اگر چه آن مرتبه از یقین مخصوص اولیای معصوم(ع) است، ولی دیگران نیز می توانند مراتبی را تحصیل نمایند. هر کسی نور باطنی را از فطرت خدا داد خویش استخراج کند و چشم و گوشش باز شود، می تواند خدا و نشانههای او را با »چشم دل« ببیند و صدای تسبیح موجودات هستی را بشنود، که به حکم »یسبّح للَّه ما فی السموات و ما فی الارض«.(13) همه آنان که در آسمان و زمینند، تسبیح خدا می کنند. بسیاری از واقعیتها را که با ابصر نمیتوان دید، با بصیرت مشاهده می کند، بلکه توانایی دیدن جهنم و شنیدن صدای زفیر آن را پیدا می کند، چنان که قرآن می فرماید: »کلاّ لو تعلمون علم الیقین لترونّ الجحیم، ثم لترونّها عین الیقین«.(14)

آثار بصیرت:
 
در حدیث نبوی آمده که در دل هر بندهای دو دیده نهانی است که به واسطه آن دو، غیب را می نگرد و چون خدا بخواهد در حق بندهای نیکی کند، دو چشم دلش را می گشاید تا به واسطه آن، آنچه را که از دیدگان ظاهریش نهان است، بتواند دید.
از شمار انسانهای صاحب بصیرت »حارث بن مالک بن نعمان انصاری« است.
پیامبر اکرم از او پرسید: چگونهای و در چه حالی؟ عرض کرد: مؤمن راستین و اهل یقینم. پیامبر فرمود: علامت یقین و ایمان راستینت چیست، عرض کرد: زهد و کنارهگیری نفسم از دنیا و دلبستگی آن، موجب شد که شبهایم را به بیداری و عبادت و روزهایم را به روزه و تشنگی بگذرانم.
از این رو به درجهای از بصیرت و بینایی رسیدهام که گویی عرش پروردگارم را که برای حسابرسی بر پا شده است، می بینم و بهشتیان را در حال زیارت یکدیگر می نگرم و زوزه وحشتناک جهنمیان را از درون آتش میشنوم... پیامبر فرمود: »بندهای است که خدا قلبش را روشن کرده است. حال به برکت این نور الهی صاحب بصیرت شدهای پس آن را حفظ کن«.(15)
این خاصیت نور باطنی یا بصیرت است که از فطرت انسان پرتو افشان می شود و اگر منبع الهی آن (فطرت) زنده به گور نشود و غبار آلودگیها و تیرگی هواهای نفسانی آن را نپوشاند، همواره چشم بصیرت باطن پر فروغ خواهد بود اما اگر در پشت ظلمت گناه پنهان گردد و انسان تبهکار، حقیقت خود را نبیند، از آن رو که نوری ندارد، خود را گم می کند و پس از مدتی خویشتن را به کلّی فراموش می نماید.

پی نوشت ها:

1. دکتر محمد معین، فرهنگ فارسی، ج 1، ص 546.
2. اصطلاحات الصوفیه کاشانی، ماده »بصیرة«3. دائرة المعارف تشیع، جمعی از محققان، ج 3، ص 271.

4. آیت اللَّه جوادی آملی، تفسیر موضوعی ج 14، ص 132 - 13

5. نور (24) آیه 35.
6. همان، آیه 40.
7. جامع الاسرار، ص 510 و 580 - 579،.

8. غررالحکم، ج 5، ص 166

..9  غررالحکم، ج 3، ص 387.

 10من استقبل الامور ابصر« یا »من فکّر أبصر العواقب« همان.
11. همان.
12. بحارالانوار، ج 66، ص 209.
13. جمعه (62) آیه 1.
14. تکاثر (152) آیات 7- 6- 5.
15. الکافی، ج 2، ص 54.

 


کلمات کلیدی :