زن و مرد دو جنس متفاوتند که نوع آدمى را تحقّق بخشیده و در حیات دنیوى، با برطرف کردن نیازهاى جسمى و روحى، مکمّل یک دیگر شده و آرامش و امنیت روحى را پدید آورده اند; قرآن از این حقیقت به لباس تعبیر کرده و زن و مرد را لباس یک دیگر معرفى نموده است; به همین دلیل، نوعى کشش و جاذبه از سوى هر دو جنس، مشاهده و احساس مى شود.
این نکته سبب شد تا روان شناسان و فیلسوفان و عالمان اخلاق درباره مکانیزم جذّاب جنس هاى مخالف، سخن بگویند و به این مباحث بپردازند که آیا جذب شدن دختر و پسر به یک دیگر برخلاف سرشت و نهاد آن هاست و نوعى انحراف از طبیعت اوّلیه ى انسانى به شمار مى رود؟ آیا کشش دوستانه و تمایلات غریزى، تنها زاییده ى شهوت حیوانى و سرکش است، یا به بُعد انسانى نیز ارتباط دارد؟ اگر این جاذبه ها و کشش ها، طبیعى و زاییده ى بُعد انسانى است، پس چرا در اسلام روابط دختر و پسر محدود شده است؟ و آیا این محدودیّت به ویژه در محیط جامعه و دانشگاه، در آینده ى جوانان، خسارت هاى جبران ناپذیرى را فراهم نمى آورد؟ آیا هر نوع ارتباط دختر و پسر، ارتباط آلوده است و نمى توان از ارتباط معمولى و پاک و دور از مسائل جنسى سخن گفت؟ و اصولاً ارتباط چرا و چگونه؟ آیا روابط دختر و پسر، همان احترام گذاشتن به عشق و محبّت است؟ آیا ارتباط براى شناخت قبل از ازدواج یا براى جلوگیرى از فساد، مؤثر است؟ اگر عشق زمینى، پیش درآمد عشق الهى است، پس چرا با آن مخالفت مى شود؟
برخى بر این باورند که تفکیک دختر و پسر در مدارس، آمادگى زندگى را منتفى مى سازد و یک مشت دختر افسرده و پسر عقده اى تحویل جامعه مى دهد، آیا این خسارت ها واقعى است؟ پس چرا بسیارى از روان شناسان از خدشه دار شدن بهداشت روانى جوانان بى بندوبار و افزایش مفاسد و جرم و جنایت خبر داده اند؟ و یا سرانجام نگران کننده ى دوستى هاى تلفنى و ازدواج هاى خیابانى را گوشزد نموده اند؟
اما اسلام عزیز، هم در مورد مسائل جنسى و هم در زمینه ى ارتباط دختر و پسر، دیدگاه و راه حل دارد. نه حبس زنان در خانه را توصیه مى کند و نه روابط بى ضابطه و نامشروع را تجویز مى نماید. حریم ها را با عشق و محبت سالم و شرعى، جمع نموده و بر آثار و فواید و اهداف ازدواج تأکید مى ورزد.
ادامه دارد...