یا خیر حبیب و محبوب
عشق و محبت، مهر و عاطفه، دوستی و دوست داشتن و.....
واژه های زیبا با معانی و مفاهیم بلند وگاهاً متفاوت
سر مطلب در چیست؟!
یکی میگوید عشق و عاشقی بهترین چیز عالم است
دیگری میگوید از عشق و عاشقی متنفرم!!! و....
فقط کافیست که نیم نگاهی به دنیای وب کنی؛ تفاهم، تقابل، تضاد، همه را در مورد این واژه های زیبا مییابی، براستی چرا اینگونه است؟؟ مشکل از واژه هاست یا در متعلق آنها؟
همه میگویند که واژهها بی عیب اند عیب از ماست که در تعیین مصداق اشتباه میکنیم و آن هنگام که به قول خودمان در عشق شکست خوردیم همه تقصیرها را به گردن عشق میاندازیم در حالیکه ما نمیبایست اشتباه کنیم.
به خاطر عشق بیائید تا درست انتخاب کنیم
به دنبال معشوقی باشیم که لیاقت دل دادن داشته باشد و....
**************
وای من عمر عزیزم همه در خواب گذشت
عمر در یاد بتی دلبر و جذاب گذشت عهد شیرین جوانی زکف من بگریخت
خرمی دیگر از این شاخه شاداب گذشت
ای دل شیفته دیگر ز مهت یاد مکن
بیش از این عمر گرانمایه تو بر باد مکن
دیده اندر پی آن دلبر طناز مدوز
سوختم از ستمت اینهمه بیداد مکن
روزی آرام و سبک بیخبر از عشق و امید
بر پر از سینه و غوغا دگر ایجاد مکن
به خدا عشق مرا خسته و خونین دل ساخت
راه دل را زد و از یاد خدا غافل ساخت
پس از این دامن معشوق حقیقی گیرم
تا از آن عشق دل آرا دل و جان افروزم
غیر خورشید دل افروز جمالش ندهم
جای در آینه خاطر عشق اندوزم
چون گل طلعت او هیچ گلی زیبا نیست
خاطری نیست که از عشق رخش شیدا نیست
کمی بیتشر در این مورد فکر کنیم، آخر سرمایه عظیمی است،
آدم میخواهد دلش را به کسی بدهد
باید مواظب باشیم که کسی با دلمان بازی نکند!
کسی که واقعا دوستمان بدارد
و مهمتر اینکه به خاطر خودمان دوستمان بدارد نه برای خودش
و......
حرفهای زیادی است ان شاءالله برای بعد و انشاءالله کسی را پیدا می کنیم که دلمان را به او بدهیم برای همیشه...
الهی مَن ذَا الذِی ذاقَ حَلاوَةَ مَحَبَتِکَ فَرامَ مِنک بَدَلا
ای خدای مهربان من کیست که شیرینی و حلاوت محبت و عشق ترا چشیده باشد و باز غیر تو را آرزو کند؟؟!!..
یا حبیب من لا حبیب له