یا رب ار نگذرى از جرم و گناهم چه کنم؟
ندهى گر، به در خویش پناهم ، چه کنم؟
گــر برانى و نخوانى و کنى نـــومیدم
به که روى آرم و حاجت زکه خواهم،چه کنم؟
گر ببخشى گنهم ، شــــرم مرا آب کند
ورنبخشى تو بدین روى سیاهم ، چه کنم؟
نتوانم کنم انکار گنه ، یک ز هــــزار
که تو بودى به همه حال گواهم ، چه کنم؟
بار الـــــها کرمى ، مرحمتى ، امدادى
کاروان رفته و من مانده به راهم چه کنم؟