ساکت نشستم بغض کردم، گریه کردم **** بر تکه های خاطراتت تکیه کردم
هر تکه اش را گوشه قلبم نهادم **** با اشک چشمم ریشه اش را آب دادم
گفتم مراقب باش قلبت پاک باشد **** مگذار لبریز گناه در خاک باشد
ای کاش روزی بشنوم از پاکی ات من **** یاسی بکارم جای یاد خالی ات من
اصلا مرا نابود کن در این معما **** آتش بزن بر هستی این دوست، اما
برگرد سمت عشق، سمت ابتدایت **** یادی کن از سجاده و مهر و خدایت
سادهترین کار جهان این است که خودت باشی .
و دشوارترین کارجهان این است که کسی باشی که دیگران میخواهند...!!!
گفتم: «لعنت بر شیطان»! لبخند زد. پرسیدم: «چرا می خندی؟» پاسخ داد:«از حماقت تو خنده ام می گیرد» پرسیدم: «مگر چه کرده ام؟» گفت: «مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام» با تعجب پرسیدم: «پس چرا زمین می خورم؟!» جواب داد: «نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای. نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.» پرسیدم: «پس تو چه کاره ای؟» پاسخ داد: «هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد؛ فعلاً برو سواری بیاموز. در ضمن این قدر مرا لعنت نکن!» گفتم: «پس حداقل به من بگو چگونه اسب نفسم را رام کنم؟» در حالیکه دور می شد گفت: «من پیامبر نیستم جوان!...»
معبود من! من اگر بد کنم، تو را بنده خوب بسیار است.
اما اگر تو مرا رد کنی، مرا معبود دیگر کجاست؟
گفت بیست سال دارم… بزرگی به او خرده گرفت که اشتباه میکنی
بیست سال دیگر نداری !!!
قلب جوان لطیف و ملکوتى است
جوانان ننشینند که گرد پیرى سر و روى آنان را سفید کند. (ما به پیرى رسیدهایم و به مصایب و مشکلات آن واقفیم) شما تا جوان هستید مىتوانید کارى انجام دهید تا نیرو و اراده جوانى دارید مىتوانید هواهاى نفسانى، مشتهیات دنیایى، و خواستههاى حیوانى، را از خود دور سازید.
ولى اگر در جوانى به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیرى کار از کار گذشته است. تا جوانید فکرى کنید نگذارید پیر و فرسوده شوید.
قلب جوان لطیف و ملکوتى است و انگیزههاى فساد در آن ضعیف مىباشد لیکن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قویتر و محکمتر مىگردد تا جایى که کندن آن از دل ممکن نیست. ....
شما اگر خداى نخواسته خود را اصلاح نکردید و با قلبهاى سیاه، چشمها، گوشها، و زبانهاى آلوده به گناه از دنیا رفتید، خدا را چهگونه ملاقات خواهید کرد؟ این امانات الهى را که با کمال طهارت و پاکى به شما سپرده شده چهگونه با آلودگى و رذالت مسترد خواهید داشت؟ این چشم و گوش که در اختیار شماست، این دست و زبانى که تحت فرمان شماست، این اعضا و جوارحى که با آن زیست مىکنید - همه امانات خداوند متعال مىباشد که با کمال پاکى و درستى به شما داده شده است اگر ابتلا به معاصى پیدا کرد آلوده مىگردد خداى نخواسته اگر به محرمات آلوده شود، رذالت پیدا مىکند. و آن گاه که بخواهید این امانات را مسترد دارید، ممکن است از شما بپرسند که راه و رسم امانتدارى این گونه است؟ ما این امانت را این طور در اختیار شما گذاشتیم؟ قلبى که به شما دادیم چنین بود؟ چشمى که به شما سپردیم این گونه بود؟ دیگر اعضا و جوارحى که در اختیار شما قرار دادیم چنین آلوده و کثیف بود؟ در مقابل این سؤالها چه جواب خواهید داد؟ خداى خود را با این خیانتهایى که به امانتهاى او کردهاید چهگونه ملاقات خواهید کرد؟ امام خمینی(ره)، جهاداکبر ص : 59