سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه یکی از شما از چیزی که نمی داند، پرسیده شود، از گفتن «نمی دانم»خجالت نکشد . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط برعکس بهار در 89/3/9:: 7:6 صبح

اگر روز بفهمی که همه آنچه برای تو اتفاق می افتد بهترین چیز برای توست، آیا باز هم از آن اتفاق ناراحت می شوی؟ راستی ما چه قدر بر خدایمان توکل می کنیم. توکل یعنی همان اعتماد و اعتماد یعنی قبول هرچه او بخواهد.

خداوند در قرآن می فرمایند که چه بسا چیزی را دوست داشته باشید در حالی که آن چیز به ضرر شماست و چه بسا از چیزی بدتان بیاید در حالی که به صلاح شماست و برای شما بهترین است. مثل داروی تلخی که برای رهایی از بیماری نوشیدن آن به نفع ماست. وقتی بدانی که خدایی که زندگی ات را اداره می کند همان خدای دانا و حکیم و قادر است و قرار است بهترین چیزهایی را که برای آینده بهتر تو تصور می شود، برایت رقم زند، یا از از اتفاق تلخ تری جلوگیری کند؛ دیگر پذیرفتن همه سختی ها شیرین خواهد بود، چون بهترین اتفاق است و این یعنی همان مصلحت خودمان، همان که می گوییم مصلحت این بود...

راستی یادمان باشد از همین حالا که هرچه خدا برایمان رقم می زند بهترین است. به انتخاب خدایمان اعتماد کنیم و به رضای او راضی با شیم.

اما روایت امروز:

امام سجاد (ع) روایت کرده است که  فرمود : (روزی) به سختی مریض شده بودم؛ پدرم (امام حسین (ع)) پرسیدند: «چه چیز دوست داری؟»

عرض کردم: می خواهم از کسانی باشم که درباره آنچه خدا برایم (مصلحت دیده و) تدبیر فرموده است، به او(پیشنهاد و) سفارشی نداشته باشم.

فرمود: «آفرین(فرزندم)؛ تو همانند ابراهیم خلیلی که (آنگاه که او را در اتش افکندند)، جبرائیل پرسید: آیا خواسته ای داری؟»

فرمود: به پروردگارم، (سفارش و ) پیشنهادی ندارم؛ بلکه (علم  تدبیر ) او مرا بس است و او، خوب وکیلی است.

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) / ص 737


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 89/3/9:: 7:6 صبح

شنیدن خاطرات کودکی مادربزرگ ها و پدر بزرگ ها، پدر و مادر دوستان و حتی خودمان معمولا آن­قدر شیرین هستند که همه ما دوست داریم بارها و بارها آن را بشنویم و هیچ وقت از شنیدن آن ها خسته نمی شویم.

خیلی از خاطرات شیرین کودکی هایمان را به یاد نداریم اما بزرگ تر ها برایمان تعریف کرده اند. همیشه خاطرات ماندگارند و شیرین.

امامان ما هم کوکی هایشان همراه با خاطراتی بوده که بعضی از آن ها در تاریخ آمده است. از خاطراتی شیرین کودکانه مثل روایت زیر تا داستان هایی از کرامات و معجزات این بزرگواران در سن کودکی.

آنچه می خوانید روایتی است از خاطرات کودکی امام حسین (ع).

ابورافع نقل می کند :

من با حسین در ایام کودکی بازی سنگ­ پرانی می کردیم،

 هرگاه سنگ من به هدف می خورد به او می گفتم : مرا بر پشت خود سوار کن!

او می گفت : « آیا می خواهی بر کسی که رسول خدا (ص) او را بر دوش می گیرد ، سوار شوی؟ » ؛

پس من او را رها می کردم و هرگاه سنگ او به هدف می خورد ، می گفتم تو را سوار نمی کنم چنانکه مرا سوار نکردی.

حسین می گفت : « آیا دوست نداری بدنی را که رسول خدا (ص) بدوش می کشد سوار کنی؟ » پس من او را سوار می کردم .

 

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع) / ص54

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 89/3/9:: 7:6 صبح

ما انسان های به قول معروف عصر پیشرفت، تکنولوژی و اطلاعات و ارتباطات چقدر برای ارتباط با دوستان و آشنایان وقت می گذاریم. درسته منظورم صله رحم هست.

بعضی وقت ها که پیش قدیمی تر ها می نشینم و از ارتباطات و رفت و آمدها می شنوم، از سادگی و صداقت و همدلی، خیلی دوست دارم ساکن عهد قدیم بودم.

اما حالا با این همه پیشرفت و فراوانی شبکه های اطلاع رسانی اعم از اینترنت، تلفن همراه، شبکه های دیتا و ... کمتر از حال و هوای همدیگر، از مشکلات هم و ... اطلاع داریم. دیگر اقوام و آشنایان کمتر به هم سر می زنند و کمتر همدیگر رو دعوت می کنند. تازه اگر هم دعوت کنند شاید بخاطر مشغله های موجود کمتر پاسخ مثبت دهیم.

تا حالا چندبار دوستی، رفیقی، آشنایی یا فامیلی شما رو دعوت کرده و شما دعوتش رو رد کردید؟

آیا می دانید قبول احسان دیگران علاوه بر تاثیرات روحی و اجتماعی و توسعه مهر و محبت بین انسان ها برای انسان بهترین موهبت است تا به واسطه این روابط در مسیر تکامل با سرعت هرچه بیشتر گام بردارد.

روایت زیر نمونه ای است که بر قبول دعوت برادران مومن تاکید فروان دارد:

امام حسین(ع) شخصی را دید که به یک میهمانی دعوت شد؛

 در پاسخ دعوت کننده گفت: معذرت می خواهم (نمی آیم).

حضرت به او فرمودند:« برخیز، (دعوت او را بپذیر) که در دعوت به میهمانی، عذرخواهی وجود ندارد؛ اگر روزه نداری، بخور و اگر روزه داری، مبارک باد گو ( و در حقش دعا کن).

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) / ص 846


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 89/3/9:: 7:6 صبح

آدم اگه لباسی بپوشه که بقول معروف اونو بین همه تابلو کنه و انگشت نمای همه بشه، به این لباس میگن لباس شهرت. حتما تا حالا کسانی رو دیدید که لباس هایی می پوش که در جامعه انگشت نمای همه میشن و البته بعضی ها هم یک چیزی بالاتر و بیشتر از این ها.

چقدر قشنگ گفته شاعر که خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو. اما این جماعتِ لباس شهرت پوش! چون نمی خوان همرنگ جامعه بشن در نتیجه رسوای جماعت میشن یعنی: خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شو!

لباس شهرت بیشتر بین ما جوان ها رایج شده و البته بخش زیادی از اون به کمبودهای عاطفی، محیط اطراف و نوع پوشش خانواده و دوستان برمی گردد. اما طبق فتوای همه علما لباس پوشیدن لباسی که موجب انگشت نما شدن و مشهور شدن شخص در جامعه شود حرام است.

این درحالی است که به نظرم اگر از جامعه پرسیده شود که شما چه پوششی را بهتر و مناسب تر می دانید مطمئنا کسی لباس شهرت را انتخاب نمی کند مگر کسی که به لحاظ یکی از عوامل بالا دارای نوعی تشطط روحی شده باشد.

روایت امروز بیانی است از امام حسین (ع) در مورد لباس شهرت دنیا و لباس آتشین آخرت:

امام حسین(ع) فرمودند:

« هرکس لباسی (غیرعادی) که او را مشهور می سازد بپوشد، خداوند در روز قیامت، جامه ای از آتش بر او بپوشاند.»

منبع: فرهنگ جامع سخنان امام حسین(ع) / ص 806


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 88/12/9:: 6:48 صبح

توصیه هائی از  شهید حاج حسین خرازی

هشتم اسفند ماه مصادف می باشد با شهادت سردار رشید اسلام حاج حسین خرازی فرمانده لشگر مقدس 14 امام حسین(ع)حاج حسین خطاب به فرماندهان و رزمندگان اسلام  ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم، اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین (ع) را در آغوش بگیریم کلامی‌ و دعایی جز این نباید داشته باشیم: «اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد»

-  اگر در پیروزی‌ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما، این شاید انکار خداست.

 اگر برای خدا جنگ می‌کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید. گزارش را نگه دارید برای قیامت. اگر کار برای خداست گفتنش برای چه؟

- در مشکلات است که انسانها آزمایش می‌شوند. صبر پیشه کنید که دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.

-  هر چه که می‌کشیم و هر چه که بر سرمان می‌آید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.

 سهل‌انگاری و سستی در اعمال عبادی تاثیر نامطلوبی در پیروزی‌ها دارد.

همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارسایی‌ها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی می‌جنگیم نه به قصد پیروزی تنها-  مطبوعات ما جنگ را درشت می‌نویسد، درست نمی‌نویسد.

 مسأله من تنها جنگ است و در همانجا هم مسأله من حل می‌شود همواره سعی‌مان این باشد که خاطره شهدا را در ذهنمان زنده نگه داریم و شهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم که شهدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند.

 من علاقمندم که با بی‌آلایشی تمام، همیشه در میان بسیجی‌ها باشم و به درد دل آنها برسمکلمات کلیدی :


ارسال شده توسط برعکس بهار در 88/10/1:: 11:59 عصر

بجز حسین(ع) مرا ملجأ و پناهی نیست ...

در این عقیده یقین دارم اشتباهی نیست...

ره نجات، حسین است(ع) و دوستی حسین(ع)

به سوی حق بجز از این طریق راهی نیست....


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 88/10/1:: 11:45 عصر

بجز حسین(ع) مرا ملجأ و پناهی نیست ...

در این عقیده یقین دارم اشتباهی نیستره نجات، حسین است(ع) و دوستی حسین(ع)

به سوی حق بجز از این طریق راهی نیستکلمات کلیدی :


ارسال شده توسط برعکس بهار در 88/10/1:: 11:33 عصر

سیاره رنجفتح خون ..... سید شهیدان اهل قلم ( سید مرتضی آوینیچه باید گفت؟ جنگ در کربلا درگیر است و این سوی و آن سوی ، مردمانی هستند در سرزمینهایی دور و دورتر که هیچ پیوندی آنان را به کربلا و جنگ اتصال نمی دهد. آنجا بر کرانه فرات ، در دهکده عَقر... دورتر در کوفه ، درمکه، مدینه، شام، یمن ... زنگبار، روم، ایران، هندوستان و چین ... طوفان نوح همه زمین را گرفت ،اما این طوفان تنها سفینه نشینان عشق را درخود گرفته است. چه باید گفت با سبکباران ساحل ها که بی خبر از بیم موج و گردابی اینچنین هایل ، آنجا بر کرانه های راحت و فراغت و صلح و سلم غنوده اند؟ آیا جای ملامتی هست؟

و از آن فراتر، از فراز بلند آسمان کهکشان بنگر! خورشیدی از میان خورشیدهای بی شمار آسمان لایتناهی ، منظومه ای غریب، و از آن میان سیاره ای غریب تر ، بر پهنه اش جانورانی شگفت هر یک با آسمانی لایتناهی در درون. اما بی خبر ازغیر، سر درمغاره تنهایی درون خویش فروبرده، سرگرم با هیاکل موهوم و انگاره های دروغین... و این هنگامه غریب در دشت کربلا .آیا جای ملامتی هست؟

آری ، انسان امانتدار آفرینش خویش است و عوالم بیرونی اش عکسی است از عالم درون او در لوح آینه سان وجود.طوفان کربلا ، طوفان ابتلایی است که انسانیت را درخود گرفته و آن کرانه های فراغت، سراب های غفلتی بیش نیست . انسان کشتی شکسته طوفان صدفه نیست، رها شده بر پهنه اقیانوس آسمان؛ انسان قلب عالم هستی و حامل عرش الرحمن است، و این سیاره؛ عرصه تکوین . اینجا پهنه اختیار انسان است و آسمان عرصه جبروت ، و امرتکوین در این میانه تقدیر می شود... آه از بار امانت که چه سنگین است!عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف، حسین است . اینجا درکربلا ، در سرچشمه جاذبه ای که عالم را بر محورعشق نظام داده است، شیطان اکنون در گیرودار آخرین نبرد خویش با سپاه عشق است و امروز در کربلاست که شمشیر شیطان از خون شکست می خورد؛ از خون عاشق،خون شهید........


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط برعکس بهار در 88/9/20:: 7:14 صبح

دل هرجایی

دل را باید پای‏بند یک حقیقت و محبت کرد و بر سر همان ایستاد و وفا نشان داد. شاید هیچ گوهری نفیس‏تر از عشق و محبت نیست که خانه دل را به تصرف خویش در می‏آورد و فرمانروای دل می‏شود؛ به شرط آن که این فرماندهی، از خدا و عقل فرمان بگیرد و راه ورود بیگانه به این خلوت‏سرا را ببندد.

چه زیبا فرمود رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏وآله که دل، همچون گنجشک می‏ماند که هر لحظه در جایی و بر شاخه‏ای است؛ اما دل‏های باایمان، چنین نیست. موءمن، می‏گوید «خدا» و تا آخر می‏ایستد و ثمره این ایستادگی موءمنانه را هم با نزول فرشتگان و مژده بهشت دادن می‏بیند؛ «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا...».

در کلام پیامبر صلی‏الله‏علیه‏وآله آمده است: «دل، پادشاه است و سپاهیانی دارد. اگر این فرمانروا صالح و شایسته باشد، سپاهیانش هم صالح خواهند بود و اگر پادشاه، خراب باشد، لشکریانش هم خراب و فاسد می‏شوند».

نباید گذاشت این دل، هرجایی شود و هر روز به کسی و چیزی دل ببندد. محبت‏ها را باید کنترل کرد. چه علاقه‏هایی وارد دل می‏شود؟ کدام جاذبه‏ها دل ما را تسخیر می‏کند و ما را به دنبال خود می‏کشاند؟ محبت چه کسانی بر زندگی ما چه تأثیراتی می‏گذارد؟ آیا نباید به دروازه‏بانی دل پرداخت؟

خواهی نخوری ز تیم ابلیس، شکست           باید به دفاع از دل و دیده نشست

چون شوت شود به سوی دل، توپ گناه        دروازه دل به روی آن باید بست

اگر بخواهیم دل، هوس‏های بیجا نکند، باید بر دیده، کنترل و نظارت داشته باشیم؛ وگرنه باید همچون باباطاهر عریان، هم از دست دل، نالان باشیم و هم از دست دیده، گریان و فریادزنان؛ زیرا «هر آن چه دیده بیند، دل کند یاد»

 

دل هرجایی، دچار عشقی سطحی، زودگذر و سرراهی می‏شود؛ عشقی که بر درک، عقل و فهم او تأثیر می‏گذارد و ساده‏لوحانه، به هر چیز، از نگاه دوستی و عشق می‏نگرد و فریب ظاهری آراسته را می‏خورد و از باطن‏های مسموم، غفلت می‏ورزد.

این کلام علوی در نهج‏البلاغه، اشاره به این گونه عشق‏های مجازی است که کار دل‏های هرجایی است:

«هر کس عاشق چیزی شود، آن عشق، نابینایش می‏کند و دلش را بیمار می‏سازد؛ پس او می‏نگرد؛ اما با چشمی عیبناک و می‏شنود؛ اما با گوشی ناشنوا. شهوت‏ها پرده عقلش را می‏درد و دنیا، دلش را می‏میراند».

با این حساب، آیا بهتر نیست که قیمت خانه دل را بدانیم و اگر اجاره می‏دهیم، به کسی و چیزی اجاره و اختصاص دهیم که شایستگی حضور و اقامت در این «حرم الله» را داشته باشد؟

نشناخته را محرم هر راز مکن              قفل دل خود بر همه کس باز مکن

در قلّک دل برای آینده خویش             جز عشق خدا و دین، پس‏انداز مکن

کلمات کلیدی :


ارسال شده توسط برعکس بهار در 88/9/19:: 6:51 صبح

بسم رب المهدی

 

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی...

چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی ...

خلیل آتشین سخن ، تبر به دوش بت شکن ...

خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی...

برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه ...

ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی ...

تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام...

دوباره صبح،ظهر نه غروب شد نیامدی !


کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >